Wednesday, October 15, 2014

برو جرک آف تو بکن و بخواب دخترم

چرا من اینجوری میشم؟
چمه؟
آخرین بار، تنها بار و آخرین باری اینطوری شدم که با آقایی که عاشقش بودم و قبلاً اشاره کردم اینجوری شده بود.
دستم میلرزید، دلم عملاً قیژی ویژی میشد. دندانهایم را به هم فشار میدادم و نفسم کم و زیاد میشد.
بعد از آن هر پیشنهادی، انتقادی بوده با خونسردی رد شده بود و تحت تاثیر خود-عن-پنداری ام به که که-گماری افراد انجامیده بود. اما حالا، همین لحظه، که این استاد داشت نخ مامحسوس میداد و در وایبر استیکر ماچ فرستاد و گفت اشتباه شده، بعد گفت عکست با لبخند قشنگتر بود اینجا جدی افتادی، همان عارضه ها پدید آمد. چرا؟
چرا خونسرد نتوانستم باشم؟ مگر چی بود؟ من حتا داف خاصی هم نیستم، و برای ماهایی که داف خاصی نیستیم مواجهه با یک استاد که خرش از لحاظ اداری از پل گذشته و نصف شبی عِرکتِد شده و با استیکر ماچ و بوسه شروع کرده و با مباحث علمی به چت خود خاتمه میدهد طبیعی است، هر 2-3 ترم یکبار طبیعی است.
آیا من یکی از همانهایی هستم که ملاکم برای افراد رتبه علمی آنهاست که اینقدر تحت تاثیر قرار گرفتم؟
آیا عشقم به او واقعی نبود و عشقم به مدرک تحصیلی اش بود؟
آیا درست رفتار کردم که به استادم پا ندادم و لرزش های دست و دلم را فرو خوردم؟
او هات است، مجرد است. صدایش سکسی است.
اگر پا بدهم و او مرا با خودش ببرد آنطرف چه؟
ولی نه، اگر مرا نکرده رها کند یا بدتر از آن بکند و قال بگذارد چه؟
احتمال دومی برای اساتید محترم بیشتر است. همچین استادی با همچین رتبه علمی، با چنین فاصله سنی چرا بخواهد با من باشد؟
در آن کشور پیشرفته یک بیچ پیدا نمیشود که آقا خودش را خالی کند؟ به من گیر داده که چی؟
نامحسوس جواب ناامید کننده ای دادم.
درباره عملکرد استادهام و درس های این ترمم پرسید. یک چیزهایی گفتم.
گفت: یعنی چی؟ یعنی استاد فلان چکار میکنه سر کلاس؟!
گفتم: نمیدونم. من هیچ ایده ای ندارم که استادهام چکار میکنن.
آخخخخخخ اگه صدای نفس هاش رو وقتی پنتریتم میکنه نشنوم چی؟ وقتی با اون صدای سکسیش که همه توو کفِش ن، دیرتی تاک میکنه... اوووف
برو، برو، شواهد و قرائن موجود نشون میده که اون بیش از دوهزار کیلومتر با تو فاصله داره، و اگه اینور بیاد هم به قصد رابطه نمیکندت. میکنه که کرده باشه.
برو جرک آف تو بکن و بخواب، دخترم. تو ضعیف تر و آسیب پذیرتر از اون هستی که بتونی یه غم این مدلی دیگه رو تجربه کنی.
دفعه بعد به روش بیار که تو داری به من نخ میدی و روشنش کن که اوونه که توو باغ نیست. بذار بدونه نمیتونه به عنوان یک سوراخ متشکل از ماهیچه حسابت کنه.
یادت نره یه استاد دیوث زندگی و تحصیل و آینده یکی از دوستای تقریباً نزدیکت رو با وعده ازدواج به فنا داد.
احساس میکنم یه حیوونم.
فاز من چیه؟
من یه حیوون کثیفم؟ یه فاحشه؟
یا نه، خداوند اینهمه هات بودن رو در من قرار داده که امتحانم کنه؟ که زورمو واسه عمل درست و انسانی بسنجه؟
نمیدونم این موهبته یا نکبت.
چرا باید چهارتا پیام یه استاد حشری منو بلرزونه؟

No comments:

Post a Comment